مروارید ها در جبهه
خاطراتي از شهيد حجه الاسلام دكتر باهنر
زندگینامه شهید باهنر
۱۳۱۲؛ تولد در شهر کرمان در محلهای به نام محله شهر.
۱۳۱۷؛ به مکتبخانهای سپرده شد و نزد بانوی متدینهای قرائت قرآن را آموخت.
۱۳۲۳؛ با راهنمایی حجتالاسلام حقیقی، دروس حوزوی را آغاز کرد.
۱۳۳۲؛ پس از اخذ دیپلم و رساندن تحصیلات دینی تا سطح، برای ادامه تحصیلات حوزوی، به شهر مقدس قم عزیمت کرد و در مدرسه فیضیه سکونت یافت. وی فقه را در محضر آیتالله بروجردی، فقه و اصول را در محضر امامخمینی و تفسیر و فلسفه را نزد علامه طباطبایی آموخت.
۱۳۳۵؛ ضمن ادامه تحصیلات حوزوی، در امتحانات دانشگاه شرکت و وارد دانشگاه الهیّات شد.
۱۳۳۷؛ پس از اخذ لیسانس، دوره فوق لیسانس رشته امور تربیتی و دکترای الهیات را آغاز کرد.
۱۳۴۲؛ در اسفند ماه بود که پس از ایراد سخنرانیهایی در مساجد هدایت، الجواد، و حسینیه ارشاد دستگیر و پس از آن، ۶ بار پیاپی به زندانهای کوتاه مدت محکوم شد.
۱۳۴۴ و ۱۳۴۵؛ فعالیت در جهت ارشاد و تبلیغ مبانی دینی برای قشرهای مختلف مردم. در این سالها، شهید باهنر ضمن حضور در مراکز تجمع نیروهای مذهبی متعهد و مبارز، سخنرانیهای مهمی را در باب لزوم سرمشقگیری ملتهای اسلامی از نهضت امام حسين عليه السلام بیان میکرد.
۱۳۴۶ تا ۱۳۵۰؛ ادامه روشنگریها و فعالیتهای سیاسیـ اجتماعی هدفمند در راستای زنده نگهداشتن نهضت امام خمینی در مکانهایی چون مکتبالحسین، مسجد جلیلی، و… .
۱۳۵۰؛ ممنوعالمنبر شدن،در پی سخنرانی شدیداللحن علیه جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی.
۱۳۵۲؛ به دنبال فعالیتهای گسترده شهید باهنر و حساسیت و اعمال کنترل شدید ساواک بر اعمال و رفت وآمدهای ایشان، دستگاه امنیتی رژیم، به طور مرتب و مکرر، نزدیکان، به خصوص همشیره ایشان را دستگیر میکردومورد بازجویی قرارمیدادودر بیابانهای اطراف تهران رها میکرد.
۱۳۵۷؛ به فرمان امام و به همراه چند تن از یاران،مأمور تنظیم اعتصابات شد و در همان سال نیز با فرمان امام به عضویت شورای انقلاب اسلامی در آمد. پس از آن، مسئولیتهایی از قبیل نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان، نمایندگی شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش و پرورش و نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را برعهده داشت. در کابینه شهید رجایی نیز وزیر آموزش و پرورش شد.
۱۳۶۰؛پس از فاجعه هفتم تیر،شهید باهنر به عنوان دبیر کل حزب جمهوریاسلامی معرفی شد.
۱۳۶۰؛ در پی برکناری بنیصدر و انتخاب شهید رجایی به عنوان رییس جمهور دکتر باهنر به عنوان نخستوزیر معرفی شد.
۸ شهریور ۱۳۶۰؛ شهادت در دفتر نخستوزیری
******************
بشارت فرزند صالح را در خواب به حاج اصغر داده بودند.
خواب دیده بود فرزندش
«ناصرالدین آسمانها»
لقب گرفته است.
«محمد جواد» به دنیا آمد.
رمز این لقب سال ها طول کشید تا گشوده شود …
******************
مراسم ازدواج باهنر بود.
محمد جواد
جوان کت و شلواری، خوش پوش و آرام، گوشه مجلس نشسته بود.
می گفتند:
دوست باهنر است، اسمش …
علی شریعتی.
******************
فهمیده بود پدر در خرج تحصیل محمد رضا مانده، کسی نمی دانست «محمدجواد» این پول ها را چطور پس انداز می کند و برای مخارج برادر میفرستند
اما… خدا که می دانست.
ذخیره کرایه تاکسی و به جایش دو ساعت پیاده روی، غذا هم که …
می شد گاهی نخورد؛
******************
چپ و راست، می رفتند و می آمدند که باهنر با بچه کمونیستها می گردد.
وقتی با آن جوان کمونیست میدیدندش که شوخی و خنده …
- حاج آقا، در شأن شما نیست که با این ها باشید!
دست گذاشته بود روی شانه های طرف و گفته بود: هنر این است که این ها را به راه بیاوریم که اگر نتوانستیم همه جوانهای ما را کمونیست می کنند…
******************
با خانواده که سفر می رفت؛ حتماً یک خانواده دیگر را هم با خود می برد.
می گشت در فامیل و دوستان، خانواده ای که توان مالی سفر نداشت همراه می کرد.
هم تفریح می کردند و هم تا برگشت، کلی از مشکلات روحی و روانی اعضای آن خانواده حل شده بود.
******************
رفته بود دوره فشرده زبان انگلیسی.
روحانی و زبان انگلیسی!
خطبه مي خواند
انگلیسی
باور نمی کردی او همان باهنر ، روحانی ایرانی است.
******************
در آن اوضاع و احوال طاغوت، تلویزیون که نمیشد دید؛ فیلم ها هم که وضعش معلوم بود.
زدن شرکت فیلم و دوبله و اصلاح فیلم های خوب و پخش برای خانواده های مذهبی کار خوبی بود،
اما شاید کسی فکر نمی کرد که یک روحانی از این کارها بکند.
******************
پر کاریاش خیلیها را به تعجب وا داشته بود.
آمده بودند که اینقدر کار نکنید، به فکر خودتان باشید، خسته می شوید …
می گفت: «من هرگز خستگی را ملاقات نخواهم کرد»
لبخند روی لبها هم نمی توانست سنگینی و قرمزی چشم ها را بپوشاند …
******************
آقای وزیر به نظرم این جا اشتباه کردید: به این دلیل و این دلیل.
دلیل ها همه درست بود.
وزیر صبور لبخندی زد و گفت: «مرد آن است که حرفش دو تا شود»
میگفت نباید به اشتباه خود اصرار کنیم.
شاید خیلیها میگفتند باهنر دیسیپلین وزارت ندارد.
******************
همه خوشحالند از انتخابی که کرده اند؛ رئیس جمهور رجایی و نخست وزیر هم باهنر …
صدای انفجار تن خیلی ها را لرزاند،
خیلیهایی که دو ماه قبل تابوت بهشتی و یارانش را بر دوش حمل کرده بودند.
این بار نوبت پر زدن رجایی بود و باهنر.
چه کشیدند این ملت…
مریم شیرمردان