امیدوار شویم
01 دی 1395 توسط حنان نت
قایقی ساخته ام..
جنسش از راز و نیاز
بادبانش از صبر، دکلش از ایمان
در شبی مهتابی …
سفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغاز
دل به امواج بلا خواهم داد…
اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان خواهد
که مرا منصرف از راه کند راه بیراهه کند، مضطر و درمانده کند… باکی نیست،
من به همراه دعایی دارم
و به دل قطب نمایی دارم
و اگر در طی راه،
به عنادی شکند زورق امید مرا گردابی…
باز اندوهی نیست
بازوانی دارم،
میزنم آب و شنا می کنم و میدانم
که «« خدایی »» دارم.
مریم شیرمردان