کربلا
حاء سین و یا و نون و هجا آفریده شد
الحق که خوب بود و بجا آفریده شد
امضا زدی الست برب را به خون خود
خونت اراده کرد بلا آفریده شد
داغت که جلوه کرد خدا یا حسین گفت
تا یا حسین گفت صدا آفریده شد
دست خدا تویی چه بگویم تو خالقی؟
یا که جهان به دست خدا آفریده شد
در لفظ فرق هست به معنا که فرق نیست
عباس خلق گشت وفا آفریده شد
جبریل آمد و دو سه خط روضه خواند و بعد
آدم که گریه کرد عزا آفریده شد
این بیقراری دل ما بی دلیل نیست
از خاک تربتت گل ما آفریده شد
ما را که دید گفت خدا خیرتان دهد
زهرا دعا که کرد دعا آفریده شد
رونق گرفت روضه ات آقای بی کفن
یابن الشبیب های رضا آفریده شد
این قدر داغ بر دل اهل حرم گذاشت
من مانده ام که نیزه چرا آفریده شد؟
مریم شیرمردان